

نام: محمد
پدر: علی بن موسی الرضا، هشتمین پیشوای شیعیان
لقبهای مشهور: جواد (بخششگر)، تقی (پرهیزگار)
کنیه: ابوجعفر دوم
زادگاه: مدینه، 10 رجب 195 ه.ق نزدیک به 22 فروردین 190 ه.ش
مدت زندگی: 25 سال
مدت امامت: 17 سال
تاریخ شهادت: 29 ذیالقعدهٔ 220 ه.ق نزدیک به 29 آبان 214 ه.ش
علت شهادت: زهری که همسرش به تحریک مأمون عباسی به او خوراند.
آرامگاه: قبرستان قریش (کاظمین کنونی) در کنار جد بزرگوارشان امام موسای کاظم، بغداد، عراق

زندگی لبریز از آشوب، ناامنی، پریشانی و سختی پیروان خاندان پیامبر (ع) گذشت.چهل سال از زندگی شریف امام رضا (ع) میرفت وهنوز فرزندی جانشین نداشت. امام رضا (ع) پیوسته خاطرِ همراهان و همدمانشان را جمع میکرد که امام دیگربیتردید خواهد آمد و خداوند ولادتش را تقدیر فرمودهاست، ولی به دلیلهایی که تنها خود ازآن خبر داشت. سرانجام امام جواد (ع) -اگرچه دیر- به دنیا آمد و به آشفته خاطری پایان بخشید.
امام دهم رجب سال 195 ه.ق تقریباً برابر با بیستودوم فروردین 190 هجری خورشیدی به دنیا آمد. امام رضا (ع) از این خجسته ولادت شادمان گشت. نوزاد بیدرنگ در برابر خدای بزرگ به خاک سجده افتاد و یگانگی خدا و پیامبری حضرت محمد -صلی الله علیه و آله- را گواهی داد و شهادتین خواند.
امام از خواهرش حکیمه خواستهبود که پس از بروز نشانههای زایمان در همسرش، نزد همسرش خیزران (ع) (مادر امام جواد) بماند.
حکیمه (ع)، در نور فرزندی که پس از ولادت درحال به سجده خدا فروافتاد، حیرت زده شد. نشانهای معمولی از عصمت امامان بود که خداوند بلندمرتبه درنزد آنها نهادهاست تا حجتهای او بر مردم باشند. ایشان مانند دیگر مردمان نبود خدا را از وقتی که در دوران نوزادی خدا را می شناختند،و با همه فرق داشتند. شگفتی خاصی ندارد که امامی پس از ولادت در پیشگاه خداتن به خاک فرورد و شهادتین گزارد، چرا که بر شایستگیاش به امامت پیش از همهٔ مردم گواهی است.
امام جواد (ع) شگفت وارهٔ بینظیر زمان خود بود. نهساله، امامت را پس از پدر گرامیاش امام رضا (ع) پذیرفتگار شد. جای درنگ و شگفتی بسیار است که هنگامی که امام جواد (ع) کودکی خردسال بود از امام رضا (ع) دربارهٔ امام بعدیش نمیپرسیدند، فرزندش را در همان کودکی معرفی میکرد. چنین است! مردم با داستانهای قرآنی با عیسای مریم (ع) و یحیای زکریا (ع) آشنا بودند، لیک آدمی خو کرده که خودش با دیدن و مشاهده با چشمانش چیزی را خوب باور کند. ایشان با دیدن نشانه و آیت گویا و حاضر الاهی، ناگزیر تسلیم و فرمانبردار امامشان میگشتند.
امام جواد (ع) با دیگر امامان معصوم (ع) فرق میکرد. ولادتش دیر بود تا آنجاکه اتباع اهل بیت نگران شدند. امام در کودکی به امامت رسید، او خردمند و حکیم و دانشش شگفت اگیز بود. ایشان درجوانی شهید شد،در حالی که بیستپنج سال بیشتر هم نداشت.
امام هادی نیز در کودکی به امامت رسید، لیکن به امامت رسیدن امام جواد درکودکی میان مردم معرف بود. شاید پایگاه جارزنی کاخ خلیفه مأمون بودکه او با برگذاری مناظرهای شناخته میان امام جواد و ماهرتر قاضیان مسلمانان زمان «یحییٰ ابن اَکثم» به ماجرا دامن زد.

امام چندین لقب داشت که شناختهترینش «جواد» (بخششگر) و سپس «تقی» (پرهیزگار) است. در آرامگاهش کاظمین به «باب المراد» (در آرزو) مشهور بود.

پسران: امام علی هادی نقی(ع) پیشوای دهم شیعیان، و موسیٰ
دختران: فاطمه، اَمامه، حکیمه و زینب
امام از همسرش امفضل دختر مامون (که به شهادت رساندش) بچهدار نشد.

امام جواد (ع) در زمان مامون و دو سال در دوران معتصم عباسی زندگی می کرد.
مامون که درپی کشتن امام رضا (ع) جایگاهش سست شده بود، از سر سازش و دلجویی و فریب در برابر امام برآمد تا از ننگ شهید کردن امام رضا (ع) وا رهد.
امام را از مدینه فراخواند واز او درخواست که با دخترش «ام فضل» ازدواج امام کند، شایست دامادی آن حضرت خون پدرش را به فراموشی سپارد. درباریان و اطرافیان مامون با چنین تصمیمی مخالفت ورزیدند. چنان کاری نگرانی به آیندهٔ تخت و تاج عباسیان را نزدشان برانگیخته بود، مانند تجربهای تلخ که سر ولایتعهدی امام رضا (ع) کردهبودند.
هرجور بود کوشیدند تا بازش دارند، ولی او تسلیم فشارهایشان نشد. ناگزیر پس رفتند و گفتند که امام بچه است و دانش و فقهی بلد نیست، از مامون خواستند بگذارد کمی درس بخواند تا درخور دامادی خلیفه گردد!
مامون به توجیههایشان برای این دست و آن دست کردن قضیه و برطرف کردنش میخندید. او زیرک بود و با جایگاه اهل بیت (ع) خوب آشنا بود، میدانست این خاندان همینجوری که مانند دیگران درس نمیخوانند بلکه علمشان از جای دیگر است. سرانجام مامون گفت امام را بیازمایند؛ اگر از پسشان برنیامد مامون حرفشان را گوش کند وگرنه بدون اعتراض هر کاری خواست انجام بدهد.
درباریان روزی را تعین کردندو قاضی قاضیان آن زمان «یحیای اکثم» را خواستند تا سختترین پرسشها و مسئلهها را جور کند تا به هدفشان برسند.
روز موعود فرارسید. همه آمدهبودند.قاضیالقضات از مامون اجازه گرفت که چند سوال فقهی از امام بپرسد. قاضی به روی امام(که کودکی بیش نبود) چشم دوخت. برایش باور نکردنی بود که مسائل سخت فقهی را از کودکی بپرسد.بههرحال درباریان مجبورش کردهبودند.و یا شاید هم قرار بود اگرپیروز شود جایزههای نفیسی ازشان بستاند.
- یحییٰ: آیا اجازه می دهید که از شما چیزی بپرسم؟
- امام جواد (ع): هرچه میخواهی بپرس. - نظرشما دربارهٔ شکار مُحرِم چیست؟
- درحال احرام کشته یا نه؟ میدانست که محرم است یا نه؟ به عمد یا نادانسته؟ محرم آزاد بوده یا برده؟ مکلف شده بوده یا نه؟ یکبار کرده یا بیشتر؟ مرغ بوده یا از دیگر جانوران؟ شکار، بچه [منظور بره، توله، جوجه یا ... است.] بوده یا بالغ؟ توبه کرده یا نه؟ شب کشتهاش یا روز؟ عمره میگزاردهاست یا حج [تمتع]؟
امام پرسشش را با کلی سوال پس داد. این کار ناآگاهی یحیی را از موضوع و بیتسلطی او ٰ را بدان رو کرد. کسی که سوال می پرسد باید سوالش را دقیق و محدود به چیزی که در نظر دارد بپرسد. سخنی که هزار شاخه و ریزهکاری دارد یک پاسخ ندارد.
امام حکم تقلیدی نداد، چون میدانست که طرف نمیخواهدمسئلهٔ شرعی پرسد و فقط آمده با امام مناظره کند و نشان دهد امام چیز ویژهای نمیداند. پاسخ گویا، فراگیر و بس بود که نادانی دشمن را با گشودن این سوال آشکار سازد و دانش امام را نشان دهد.
انگار قاضی را از جواب برق گرفت! در حیرت مانده ونمی دانست که چه چیزی بگوید. درباریان نیز فروماندند.هیچیک دم برنیاورد. مامون هم پیروز، از امام خواست که بلا فاصله مراسم عقد و ازدواج را آغاز کند. خلیفه همان هنگام کار را انجام داد.
مامون از امام خواست در همهٔ حالتهایی را که مطرح کردهاست، جواب گوید. امام هم قضیه را باز کرده هریک را توضیح فرمود.
همچنان برای راضی کردن اطرافیان، از امام خواست تا از قاضی سوالی بپرسد. پرسش شگفتآور بود! قاضی گفت نمیتواند پاسخ گوید و امام خود پاسخ دهد.
درباریان ناچار چیزی نگفتند. ولی نگران بلایی بودند که بر سر تاجوتخت عباسیان خواهدآمد.
امام عروسش را به مدینه آورد. خواست اصلی امام گزاردن وظیفهٔ سنگین پدرانش که نشر آیین پیامبر و خاندانش (ع) بود. سپس باز به بغداد رفت. مهتران و بزرگان فقیهان منتظرش بودند تا مشکلها و سوالهایشان را حل کنند. دوران مامون سر شد و برادرش «معتصم» خلیفه گشت.
معتصم از جایگاه امام جواد میان یارانش و نیز مامون خوشش نمیآمد. او یادآور تجربههای نیاگان عباسیاش با اهل بیت میبود که همیشه برایشان نگرانیآور بودهاست. معتصم از سال 218 جانشین برادرش شده، در پی فرصتی برای به شهادت رساندن امام بود.
بدبختانه امفضل ، زن امام جواد دختر مامون و برادرزادهاش بود. امفضل از زمانی
که امام همسری دیگر گرفته بود، براثر رشکی که به او میبرد، با امام مشکل پیدا کردهبود. معتصم از او خواست انگور زهرآلود به امام بخوارند. امفضل هم این را هم کرد.
وقتی شرنگ در امام اثر کرد، حضرت به دستوپا زدن افتاد. تقلا میکرد. زن از کارش پشیمان شده سخت میگریست. چه سود؟ حجت خدا را کشتهاست و میگرید؟
روان پاک مولا از تن رست و به نیاگان بزرگوارش محمد مصطفی (ص) و خاندان گرامیاش پیوست. بهحق امام راه ایشان را پیمودهبود.
فرجام، حضرت را کنار پدربزرگش امام کاظم (ع) در شهر کاظمین (پیش از آن آرامگاه قریش میگفتند) خاک کردند.

بسیاری از یاران و شاگردان امام اثرهایش گران قدر ایشان را نگه داشتهاند. «شیخ محمد حسن آلیاسین» -قدس سره- در کتاب «امام محمد علی جواد (ع)» نام بیش از صد نفر و نیز کتابها و گردآوردههایشان را که شامل چیزهایی است که آموختهاند، آوردهاست. سپس این ماندگار یادگارها به کتابهای چهارگانهٔ شیعه کافی، تهذیب، استبصار و من لا یحضرهالفقیه راه یافت و بخش مهمی از اثرهای اهل بیت (ع) شد.

- العلماء غرباء لكثرة الجهال بينهم. دانشمندان از فزونی نادانان در میانشان غریب اند.
- الجمال في اللسان، والكمال في العقل. زیبایی در زبان و بالیدگی و کمال در خرد است.
- إظهار الشيء قبل أن يستحكم مفسدة له. آشکار کردن چیزی پیش از بالیدن او، تباهش میکند.
- من شهد أمراً فكرهه كان كمن غاب عنه. ومن غاب عن أمر فرضيه كان كمن شهده. هرکس شاهد چیزی بود که قبولش نداشت، باید همان گونه رفتار کند که اگر نبود میکرد، و اگر کسی هنگام چیزی که قبولش دارد غایب بود، باید همان گونه رفتار کند که اگر شاهد بود میکرد.

کافی، شیخ کلینی.
تهذیب، شیخ توسی.
بحار الانوار، علامه مجلسی.
تحف العقول عن آل الرسول، ابن شعبهٔ حرانی.
تاریخ یعقوبی، احمد بن ابویعقوب.
ارشاد، شیخ مفید.
اثبات الوصیه، علی بن حسین شافعی مسعودی.
مستدرک عوالم العلوم، شیخ عبدالله بحرانی.
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: زندگینامه امام جواد علیه السلام